خاطرات یک دهه هشتادی



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


  حس خوبی بهم دست داده.در دقایق اولیه سال 98 هر اتفاقی که بگی افتاد.سر هرچی دعوا     می کنیم،بعد آشتی می کنیم.خیلی ما جالب هستیم.حالا خوب شد تو مهمونی های عید دعوا نشد.ولی این عید رو خوب ارزیابی می کنم،چون همه کار رو انجام دادم از جمله شیطونی ها. خیلی حال می ده.
ولی اگه بهم بگن 98 اولش و آخر 97 چجوری بود می گم:بره دیگه برنگرده.چون واقعاً حوصله من سر رفته و خیلی بی کارم.
در مورد عیدی ها حرف نمی زنم،چون ممکن هستش یه کسی دلش بخواد انقد داشته باشه. یه کسی کمتر داشته باشه،یه کسی بیشتر داشته باشه و این چیز ها.پس کاری نداریم.


این هم از روزگار ما. یه انقاق افتاد تا من با مامانم دوباره دعوا مون بشه؛همه وسایل منو ریخت آشغالی.داغون شدم.ولی دیگه این روزا می ره ولش کن اصلا.

خوب ما هم خونه تی کردیم رفت،خوب بود.از یه نظر دیگه خیلی بد شد،چون نصف وسایلم از بین رفت.نمی دونم چرا هر چی می گم ختم این مسئله تموم می شه.

یه خبر دیگه این که ما روفرشی رو هم شستیم.بعد یه آبروریزی دیگه هم شد،خاله مامانم هم اومد کمک کرد؛بعد ما به این بنده خدا شام چی دادیم؟؟آب گوشت!یعنی انقدر عصبانی شدم.و بعدش با شرمندگی فراوان اون رو دادیم خورد.

امروز نمی دونم برچی رفت یاران(برادران بهرامی)؟؟؟ولی هرچی بود برا مرگ شوهر عمه مامانم بود!آخه به رحمت خدا رفته.خدا بیامرزتش.ناهار هم با بابام اومد خونه!حرف زدیم بعدش مامانم رفت خونه مامانی،بابام رفت سر کار و من ماندم تنهای،تنهای،تنها میان همه بی حوصله گی ها اینترنت کجایی.

حالا می گوییدکه چرا از مدرسم نمی گم؟؟چون اگه دهن وا شه از مدرسه ای که من می رم به ویرونه در ذهن شما ایجاد میشه،پس نگم بهتر هست.

خوب حالا که دارم حساب می کنم می بینم پدرم در اومده!؟!؟!؟باید تا 28 برم و در این حالت بدبخت ترین آدم دنیا نیستم چون همه مدارس همین شکلی هستند.ولی در یه صورت خیلی برام بهتر شدچون مامانم اومد اجازم رو گرفت و تمام.

خوب امشب سال تحویل هست.برای همه آرزو موفقیت،سربلندی،و… رو دارم.و اما برای خودم هیچ آرزویی ندارم و برای همه یه عالم چیز خوب می خوام.خوب از فردا یه سال جدید شروع می شه و من باز هم خوشحال،باحال،دلقک،بی شعور،عوضی های جدیدی به من منتقل می شه و من به روزرسانی(آبدیت)می شم.

الان دارم کلاس ICDL می رم که دارن مبانی کامپیوتر و لپ تاپ رو یاد بگیرم.خیلی خوب هستش و خیلی باحال.شاید یه سری از کدهای اون رو گذاشتم تا شما هم ببینین و یاد بگیرین و حال کنید.                                                                                                 


اندازه یک دنیا از زندگیمهستم.شما چطوری هستید؟؟برای من درباره خودتون،خانوادتون،و.بزارین برای این که خودم اول گفتم خودم م هم شروع به نوشتن در این باره می کنم:

 1)نام:مادر2=1111                                                 6) پسر خاله:666                          

2)نام:پدر=222                                                  7) خاله:777               

3)نام:دایی مهدی=333                                      8) آقاجون:888

4)نام:زندایی=444                                            9) شوهر خاله:999

5)نام:مامانی=555

1)اون کد هر یکی از اعضای خانواده است

2)نقش در زندگی من(نسبت ش با من) 

خوب من یه قانونی اختراع کردم که نه ثبت جهانی،علمی از این جور چیز ها داره.اصل 

100:"بین سوالاتی در بخش خانواده دارم سه سوال در جواب حفاظت شده آن است که 

دایی،مادر پدر در این سوالات است که جواب نامعلوم نامیده می شود." 








خوب بهترین روز زندگی من.روز تولد من.همه چی به جز کیک خوب بودن.کیک بد من به معنای واقعی گند زد به تولدم خیلی بد بود،هیچ کس همه کیک ش رو نخورد.خوب یه روز بود اونم رد شد رفت.ولش کن اصلاً.

الان همه برای تولدم یه چیزی گرفتن.که نگم بهتره.نه این که بد باشه؛خیلی خوب بود اصلاً بزار بگم:دسته بازی برای لپ تاپ.مارک ش هم تسکو(Tsco)هستش و به نظر من خوب کار می کنه و پیش نهاد من هستش،نه این که از شرکت پول گرفته باشم.فقط پیشنهاد دادم.

در کل خوب بود ومنی که همیشه قهرم الان ok هستم.


                                          درس اول  

خب اول یه عرضی داشتم.لطفاً با هر وسیله ای که دارید_لپ تاپ یا کامپیوتر_باهاش  مهربون باشید که اتفاقی پیش نیاد.

خوب اولین مرحله را با یاد و نام خدا آغاز می کنیم.1)در کیبورد دکمه ویندوز رو با حرف R رو باهم می گیریم و پنجره ای برای شما باز می شود 2)با زبان اینگلیسی کلمه osk را وارد می کنیم. و برای شما یه کیبورد مجازی میاد که با موس و لمس می توان کار کرد. 

من باز هم توصیه دارم:این کار هایی که ما می گیم برای شماست و اصلاً این کار ها رو برای شما انجام میدیم،و منی که تو دل شما که نیستم بدونم در باره من چی میگید.

خوب برام نظر بزارین. که من بفهم م چی کار کنم،و بدونید اگه چیزی بگید صد در صد جوابش رو می گیرین.

                                             درس دوم

خوب اگه خواستین یه فایل رو حذف کنید،چی کار می کنید؟؟خوب بعضی ها(delete_shift) می کنید.اما این یه اشتباهی هستش که بیشتر همه می کن ن

اما باید شما به کنتر پنل که برای همه یه جور هستش،بعدش وارد بخش

(Progroms and featares)  می شوید و رو هر چیزی که بزنید اون رو حذف کامل می کنه.

اینو به بزرگ ترا نگین. چون بدبخت می شین!؟!؟؟!؟                                                





این هم از روزگار ما. یه انقاق افتاد تا من با مامانم دوباره دعوا مون بشه؛همه وسایل منو ریخت آشغالی.داغون شدم.ولی دیگه این روزا می ره ولش کن اصلا.

خوب ما هم خونه تی کردیم رفت،خوب بود.از یه نظر دیگه خیلی بد شد،چون نصف وسایلم از بین رفت.نمی دونم چرا هر چی می گم ختم این مسئله تموم می شه.

یه خبر دیگه این که ما روفرشی رو هم شستیم.بعد یه آبروریزی دیگه هم شد،خاله مامانم هم اومد کمک کرد؛بعد ما به این بنده خدا شام چی دادیم؟؟آب گوشت!یعنی انقدر عصبانی شدم.و بعدش با شرمندگی فراوان اون رو دادیم خورد.

امروز نمی دونم برچی رفت یاران(برادران بهرامی)؟؟؟ولی هرچی بود برا مرگ شوهر عمه مامانم بود!آخه به رحمت خدا رفته.خدا بیامرزتش.ناهار هم با بابام اومد خونه!حرف زدیم بعدش مامانم رفت خونه مامانی،بابام رفت سر کار و من ماندم تنهای،تنهای،تنها میان همه بی حوصله گی ها اینترنت کجایی.

حالا می گوییدکه چرا از مدرسم نمی گم؟؟چون اگه دهن وا شه از مدرسه ای که من می رم به ویرونه در ذهن شما ایجاد میشه،پس نگم بهتر هست.

خوب حالا که دارم حساب می کنم می بینم پدرم در اومده!؟!؟!؟باید تا 28 برم و در این حالت بدبخت ترین آدم دنیا نیستم چون همه مدارس همین شکلی هستند.ولی در یه صورت خیلی برام بهتر شدچون مامانم اومد اجازم رو گرفت و تمام.

خوب امشب سال تحویل هست.برای همه آرزو موفقیت،سربلندی،و… رو دارم.و اما برای خودم هیچ آرزویی ندارم و برای همه یه عالم چیز خوب می خوام.خوب از فردا یه سال جدید شروع می شه و من باز هم خوشحال،باحال،دلقک،بی شعور،عوضی های جدیدی به من منتقل می شه و من به روزرسانی(آبدیت)می شم.

الان دارم کلاس ICDL می رم که دارن مبانی کامپیوتر و لپ تاپ رو یاد بگیرم.خیلی خوب هستش و خیلی باحال.شاید یه سری از کدهای اون رو گذاشتم تا شما هم ببینین و یاد بگیرین و حال کنید.                                                                                                 


هفته اول بعد از تعطیلات

خوب اول غروب جمعه 16 فروردین رو تسلیت عرض می کنم.

خوب به صورت طبیعی همه با چک لگد بلند شدین ولی من نه.من با یه مشت فقط

خوابیدم و حالا بیدارشدنم با خدا بود و مادرم به هر تریتیبی بود بلند شدم و رفتم.

خوب این هفته به جز ریاضی مشق نداده بودن و کل عید راحت بودیم و حال کردیم.

و،و،و،و،خبر خوب تو ریاضی کل این هفته بود این بود که تکلیف عید رو مبصر رو نگرفت

و بهش یه صفر گنده و شیک با کلاس گزاشت ما هم کیف کردیم.

کل این هفته زود گذشت.خوب هم بود، من رو هم مسخره نکردن و کاملاً خوب بود.

 



اندازه یک دنیا از زندگیمهستم.شما چطوری هستید؟؟برای من درباره خودتون،خانوادتون،و.بزارین برای این که خودم اول گفتم خودم م هم شروع به نوشتن در این باره می کنم:
 1)نام:مادر2=1111                                                 6) پسر خاله:666                          
2)نام:پدر=222                                                  7) خاله:777               
3)نام:دایی مهدی=333                                      8) آقاجون:888
4)نام:زندایی=444                                            9) شوهر خاله:999
5)نام:مامانی=555
1)اون کد هر یکی از اعضای خانواده است
2)نقش در زندگی من(نسبت ش با من) 
خوب من یه قانونی اختراع کردم که نه ثبت جهانی،علمی از این جور چیز ها داره.اصل 
100:"بین سوالاتی در بخش خانواده دارم سه سوال در جواب حفاظت شده آن است که 
دایی،مادر پدر در این سوالات است که جواب نامعلوم نامیده می شود." 






آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها